دارم خودم رو عادت میدم که سعی کنم توی سال جدید نیمه پر لیوان رو ببینم. مثلاً درسته که نمیتونم کار کنم، ولی به جاش میتونم بیشتر از بقیه استراحت کنم، یا درسته که اجازه ندارم برای استراحت برم خارج از کشور، ولی به جاش میتونم نقاطی از کشور رو که تا حالا ندیدم، ببینم، یا درسته که چون کلاً اجازه ندارم سوار هواپیما بشم، سخته که نقاط دور کشور رو ببینم، ولی به جاش میتونم نقاط نزدیک رو ببینم و از مناظر و جاده ها لذت ببرم، یا درسته که ماشین ندارم که بتونم از مناظر لذت ببرم، ولی به جاش میتونم ماشین بابام رو بپیچونم. پ.ن اول: بهترین رفیقای من همین دو تا توله هستن و چی از این جذاب تر که با بهترین رفیقات بری سفر؟ اصلاً سفر بدون این دو تا خیلی چیز چرتیه. پ.ن دوم: من تا حالا نه از جاده فیروزکوه سفر رفته بودم، نه این بخش از شمال ایران رو دیده بودم. کلی جنگل زیبا و دریاچه و آبشار و کلی سکوت و آرامش و کلی اقامتگاه و کلبه جذاب و کلی آدم خوش اخلاق و مهربون و کلی غذای چرب خوشمزه…