دامون قنبرزاده در فیلم امروز نوشت: اولین تودهنی عمرم را در سالن سینما خوردم. با پدرم برای تماشای «افعی» (محمدرضا اعلامی، ۱۳۷۱) رفته بودم. سالن جای سوزن انداختن نبود. حتی راهروها هم پر از آدم‌هایی بود که نه برای تماشای فیلم، بلکه برای تماشای قهرمان‌شان آمده بودند. آن‌ها با ظاهر شدن قهرمان روی پرده و از پا در آوردن آدم‌بدها توسط او، دست می‌زدند، به خودشان پیچ‌وتاب می‌دادند و به هیجان می‌آمدند. در یکی این پیچ‌وتاب‌دادن‌ها، دستِ نفر کناری، باشدت به صورتم برخورد کرد. نزدیک بود اشکم دربیاید، اما دیدن قهرمانِ روی پرده مانع می‌شد. این تنها تودهنی عمرم بود که به شیرین‌ترینش هم تبدیل شد. جمشید آریا (هاشم‌پور)، چنین ویژگی‌ای داشت. جمشید-هاشم-پور اما حضور او تنها در فیلم‌های به‌اصطلاح قهرمانی و اکشن نبود که به هیجان‌مان می‌آورد. حتی در قالب‌ها و نقش‌های متفاوت هم جلوه‌ای قدرتمند داشت.
مثلاً وقتی در «مادر» (علی حاتمی)، پنجه در پنجه‌ی محمدعلی کشاورز انداخت، یا وقتی در «واکنش پنجم» (تهمینه میلانی) در نقش حاج‌آقایی مردسالار بازی کرد، یا وقتی در «پرده‌ی آخر» (واروژ کریم‌مسیحی) به هیبت کارآگاه درآمد، هر چند جایی مثبت بود و جایی دیگر منفی، اما بهرحال شمایلی قدرتمند داشت که انگار همان جمشید آریا زیرش پنهان بود. حتی حضورش در قالب‌های متفاوت‌تر هم با وجودی که ثابت می‌کرد او هنرمندی درجه‌یک است (نمونه‌اش در «شیشلیک» )، اما باز هم در ذهن ما همان آریا تداعی می‌شد. او هنوز در هفتادوهشت‌سالگی به باشگاه بدن‌سازی می‌رود و جوان‌ها را به میدان فرامی‌خواند، چون هنوز بیش از آن‌که هاشم‌پور باشد، آریاست. جمشید هاشم‌پور امروز هفتادوهشت‌ساله شد.