کاکُل: زلف و مویسر
کهنهرند: زبر و زرنگ ،
تجربهآموخته
کبره: چرک
کباده کشیدن: خود را آمادهی کاری کردن
کماجدان: ظرفی مسین و دستهدار
کرکر خنده: خندهی زیاد
کیابیا: نفوذ
کارچاقکن: راه انداختن کار در برابر گرفتن دستمزد
کفگرگی: ضربهی کف دست به پیشانی
کپهی مرگ: استعاره از خوابیدن
کشتیار: اصرار ورزیدن
كخ كخ: خنده كردن به آواز
کِل زدن: صدایی از حرکت تند زبان (در عروسیها بسیار بهکار میرود)
كَل كَل: پرحرفی
کلهجوش: از خوراک های سنتی
کجمج: خمیده و معوج
كاس شدن: كج شدن
كت مكوری: چشم عليل و معيوب
کجکی: کجگونه، غیر از حالت استقامت و راستی
كش و واكش: كشيدن و واكشيدن
كلپتره: چرت و پرت
کارتونک: تار عنکوبت