از سال ٩٤ هر سال، دقيقاً هر سال دعوت ميشدم به برنامه ى "با حسين حرف بزن" و حقيقتش ميترسيدم و نميرفتم!
ميترسيدم كه آنچه از حسم و عشقم به حسين بن على ع ميگويم، براى مردم با سوء برداشت همراه شود ميترسيدم كه اين حقيقتِ زندگى ام به چشم بسيارى دروغ جلوه كند! خودم را سانسور كردم تا امسال! امسال اين عاشقانه را بلند فرياد زدم بى ترس و محكم تر از هميشه و فكر كردم هرچه باداباد! اين صادقانه ترين حرف زندگى من است منى كه جز او رفيقى اينچنين وفادار ندارم اويي كه پاي همه ى كاستى ها و شكست ها و بدي هاى رفيقش ايستاده است پاي همه ى شبهايي كه جز او هيچ كس نبوده مانده است و به تمام زخم هاي رفيقش مرهم گذاشته است او براى من "تنها رفيق" است...