بانووووی صبور جان دادم و ترسیدم که به تو نرسد فریادم نگرانم بانو جان آرامش از درودیوار حرمت تمام قلبم را جلا داد. این حقیقت بود نه افسانه که به تو وابسته شدم بانو جان ، حاشا که بی اجازه صدایت نکنم گویند که خدا بر عزم و غیرت تو گفت : مرحبا آهااااای شیعه، تاریخ شاهد است، خون حسین موج میزند در  صدایش بانوووو كوووو مرد تا که مثل تو سینه سپر کند؟ ای مانده کوه درد و غمت روی شانه ها گشتم در حرم پاکت از نشانه ها چه بگویم از تو زینبم؟ گفتم از کوه بگویم ، قدمم میلرزد از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد هیبت نام تو يك عمر تکانم داده است. رسم مردانگی ات راه نشانم داده است. من در اعماق خیالم چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟ به خدا از تو سرودن سخت است. هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است. بن الهی که قسمت همه شه این حرم . الهي آمين